• وبلاگ : شيلو عج الله
  • يادداشت : نماز و نهضت عاشورا
  • نظرات : 1 خصوصي ، 24 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     

    نمي دانم محبت را بر چه كاغذي بنويسم كه هرگز پاره نشود بر چه گلي بنويسم كه هرگز پرپر نشود بر چه ديواري بنويسم كه هرگز پاك نشود بر چه آبي بنويسم كه هرگز گل آلود نشود و بر چه قلبي بنويسم كه هرگز سنگ نشود

    سلام دوست عزيز

    زيبا بود

    موفق باشي

    باباي

    همه مداد رنگي ها مشغول بودند به جز مداد سفيد ...!! هيچ کس به او کار نمي داد ... همه مي گفتند :(( تو به هيچ دردي نمي خوري.)) يک شب که مداد رنگي ها توي سياهي کاغذ گم شده بودند، مداد سفيد تا صبح کار کرد، ماه کشيد ، مهتاب کشيد که کوچک و کوچک و کوچکتر شد ... صبح توي جعبه مداد رنگي جاي خالي او با هيچ رنگي پر نشد ....

    به ما يه سر ي بزن
    بنفشه‌ها چشم‌انتظار مانده‌اند در چوبينه ‌بستر‌هاي پوسيده‌ ، اما کجاست دستي که خاک خيس باغچه را به ناز بنفشه ميهمان کند؟

    سلام عليکم.

    ممنون که اهميت نماز رو متذک شدين. براي اين روزگار ما خيلي لازم بود. از ديار با وب نوشت شما خوشحال شدم.

    مويد باشيد انشالله.

    پاسخ

    عليک السلام . وظيفه اي بيش نبود . تشکر از حضورتون.

    در آسمان قلب من

    دل هوس قدم زدن كرده

    براي عاشق شدن به دنبال باران رفته

    مطلبتون رو كه خودندم ياد يه بنده خدائي افتادم كه مي گفت تو سينه زني هاي امام حسين چرا حرفي از نماز نمي زنيد ؟ يادش بخير ، اونش ب تو ذكر هامون اني احب اصلاه هم گفتيم !

    ممنون كه سر زديد ! با اجازه جا كفشي اختصاصي براتون درست كردم .

    سلام

    مطلب مفيد و جذاي داري اميدوارم حضرت مهدي خودش هنگام انتقام گرفتن از قاتل جدشون شما رام به عنوان يار انتخاب کنه براي انتقام گيري

    پاسخ

    عليک السلام ممنون از حضورتون .
    + لاهوت 

    سلام

    غوغا كردي دست مريزا خيلي عالي شده تبريك ميگم اميدوارم اول بشه هم توي دنيا هم آخرت ...

    اللهم عجل لوليك الفرج

    پس از مرگ نيز من رنج سرنوشت او را خواهم داشت، در زير سنگ سياه و سنگين لحد نيز که بر سينه ي پوسيده ام افتاده است غم سنگيني هوايي که از آن پس او به تنهايي بايد در آن دم زند بر سينه ام بي رحمانه فشار خواهد آورد، در تنگي و تاريکي گور من از تصور اين درد، در وحشت وخفقان خواهم بود که او چگونه فراخناي تنگ زمين و قفس حقير آسمان را تحمل خواهد کرد؟

    ظلمت روزهاي تنها ماندن را در زير اشعه ي اين خورشيدي که تنها بر او خواهد تابيد چگونه به سر خواهد برد؟

    آري، من در زير زمين همواره به او که در زير آسمان مدفون مي شود خواهم انديشيد...

    معلم شهيد، علي شريعتي...

     <      1   2