سفارش تبلیغ
صبا ویژن


 بسم رب المنتظر المهدی

 قافله ی به حج رفته ی روزها که هر سال با تقصیر ثانیه هایش ، دل از طواف های روشن صبح و شام ماه ذی الحجه می کند و خودرا به میقات خیمه گاه عشق حسین می رساند و احرام شهادت می بندد ، محرم شروع می شود ... دیوار های سرد و سنگین دلت را که سیاه پوش بزرگترین غم تاریخ می کنی و عزاخانه ی حسین را در قلبت بر پا می کنی ، عشق از راه می رسد و شهرآشوب و پر هیاهو ، تمام وجودت را تسخیر می کند و از آن به بعد بی قراری های دلت شروع می شود ... و تو که دیگر نمی توانی به چیز دیگری جز آن چه تمام وجودت را فرا گرفته فکر کنی ، دست دلت را به حسین می سپاری تا هر کجا که می رود تو را هم با خود ببرد... بی هیچ سخنی سکوت می کنی نظاره گر زیبایی ها می شوی که در کربلا ، پرده پرده ، با عشق بازی های حسین  به نمایش گذاشته می شود ...و اینجاست که داستان عاشقی حسین شروع می شود...
و تو خوب می دانی که ...
از مدینه که با حسین راهی شوی ...
                                                 
 تو هم ... عاشق می شوی 
و فکر کن فاصله تو تا کوفی شدن _ یعنی ننگ شرکت در خون حسین _ به اندازه عشقی است که به حسین داری ، در هر زمان و مکانی که باشی  ... که " کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا " یادت باشد همیشه در معرض امتحانی .
و تو که همراه با حسین اینجا آمده ای این را بدان که حسین هر سال با کربلایش از کنار تو می گذرد و تو را با خود به خیمه های محرم می برد ، حسین می خواهد برای همیشه کنارش بمانی و رهایت نمی کند  ...
                      تو رهایش نکن ...


# نویسنده :: مهدیه :: دوشنبه 89 آذر 29 :: ساعت 10:32 عصر ::  نظرات ::





تو هم ... عاشق می شوی - شیلو عج الله