سفارش تبلیغ
صبا ویژن


هنوز تو را نمی شناسند ، نه از آن که مزارت گمشده و ناپیداست . هنوز شهپر هیچ اندیشه ای سکوت قله راز ناکت را نشکسته است و هیچ گامی ، دامنه های دوردستت را فتح نکرده است .
هنوز نگاه ، نگاه بهت و شگفتی ، هجده سال زندگیت را مرور می کند و با همه یافتن ، هر بار تهی دست تر از پیش و عطشناک تر از قبل ناتوانی خویش را به اعتراف می ایستد .
هنوز هجده فصل کتابت ناخوانده مانده و دریا نوردان دریا دل اندیشه ، حتی چند گامی از ساحل اقیانوست فاصله نگرفته اند .
هنوز شبانگاهان ، ستارگان مکه ، خلوتی را جستجو میکنند که تو ، دامن دامن ، ستاره ، خرمن خرمن شکفتن به خاک می بخشیدی .

تو چه بودی ؟ که قرن ها بهت و شگفتی ، ره آورد ژرف ترین نگاه ها و تامل ها به وسعت مرز ناپذیر زندگی تو است ؟
تو چه بودی ، که جانی که همه هستی حقیر تر از آن بود که در پایش قربانی شود ، به پای تو قربان می شد ، همین که لبی به نام تو می شکفت ، بر لبان پدر جاری می شد که فداها ابوها.

ای معنای نجابت ، آیینه دار خدا ، ترجمان همه خوبی ، همه پیامبر ، همه علی ، همه هستی !

ای آفتاب بی بدیل عصمت ، خلاصه همه زیبایی ها و بزرگی ها ، تولد تو ، مرگ باورهایی شد که قرن ها زن را تهمت آفرینش و وصله ناجور خلقت می دیدند . تو در بی عاطفگی دست هایی که نخستین لبخند دخترکان را به خاک می سپرد متولد شدی . در هنگامه اتهام ابتر در شادی دشمنان که همه چیز را در بی فرزندی پیامبر تمام شده می دیدند ،چشم های روشن تو هزاران ستاره درخشان به آسمان مبهم زندگی پدر بخشید .
ما جز تو چه کسی را می شناسیم که در ، بی فاصلگی با خدا ، زیر چتر شب دست های تاول زده و پینه بسته را به نیایش بگشاید و در دعا برای همگان ، خود و خانواده را قلم بگیرد که الجار ثم الدار .

اینک ای آبروی شب زنده داری ، مشرق شکوهمند پدر ، معمای شگفت  ، ما را به ساحت راز آمیز معرفتت راهی بخش ، ما تشنگان فهمیدن توایم .
                                            آیا ما را به جرعه ای از کوثرت خواهی نواخت ؟


# نویسنده :: مهدیه :: جمعه 91 اردیبهشت 22 :: ساعت 12:50 عصر ::  نظرات ::





کوثر همیشه جاری - شیلو عج الله